نشاط کردن. شادی کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : و آن روز را تاریخ نوشته اند که کدام روز بود و کدام ماه و آن روز خرمی کنندو عید بزرگ باشد. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی)
نشاط کردن. شادی کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : و آن روز را تاریخ نوشته اند که کدام روز بود و کدام ماه و آن روز خرمی کنندو عید بزرگ باشد. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی)
استفاده از خرمن کردن. حاصل خرمن بدست آوردن. تخم از خرمن بدست آوردن. غله از خرمن بردن: کنون وقت تخم است اگر پروری گر امیدواری که خرمن بری. سعدی (بوستان). ، در بین روستاییان ’خرمن بردن’ استفاده از خرمن کردن است. (یادداشت بخط مؤلف)
استفاده از خرمن کردن. حاصل خرمن بدست آوردن. تخم از خرمن بدست آوردن. غله از خرمن بردن: کنون وقت تخم است اگر پروری گر امیدواری که خرمن بری. سعدی (بوستان). ، در بین روستاییان ’خرمن بردن’ استفاده از خرمن کردن است. (یادداشت بخط مؤلف)
سنگین کردن ثقیل کردن، دشوار کردن مشکل کردن، یا گران کردن رکاب. رکاب کشیدن تند راندن مرکب: بر وفق امتثال اشارت رکاب مسارعت گران کرد و عنان مسابقت سبک، تاختن حمله آوردن، سوار شدن، یا گران کردن سر. تکبر ورزیدن، ترشرویی کردن عتاب کردن: خداوند خرمن زیان میکند که بر خوشه چین سر گران میکند. (سعدی) یا گران کردن عنان. دهنه مرکوب را کشیدن: سبک تیغ را بر کشید از نیام عنان را گران کرد و بر گفت نام. یا گران کردن نرخ. بالا بردن قیمت
سنگین کردن ثقیل کردن، دشوار کردن مشکل کردن، یا گران کردن رکاب. رکاب کشیدن تند راندن مرکب: بر وفق امتثال اشارت رکاب مسارعت گران کرد و عنان مسابقت سبک، تاختن حمله آوردن، سوار شدن، یا گران کردن سر. تکبر ورزیدن، ترشرویی کردن عتاب کردن: خداوند خرمن زیان میکند که بر خوشه چین سر گران میکند. (سعدی) یا گران کردن عنان. دهنه مرکوب را کشیدن: سبک تیغ را بر کشید از نیام عنان را گران کرد و بر گفت نام. یا گران کردن نرخ. بالا بردن قیمت
غلبه کردن گرما بر مزاج کسی: ... گرمیش کرده، علاقه نشان دادن مهر ورزیدن: میر با تو زخوی نیک بدل گرمی کرد گرچه رد سرما با میر نرفتی بسفر. (فرخی)، خشمگین شدن عصبانی شدن
غلبه کردن گرما بر مزاج کسی: ... گرمیش کرده، علاقه نشان دادن مهر ورزیدن: میر با تو زخوی نیک بدل گرمی کرد گرچه رد سرما با میر نرفتی بسفر. (فرخی)، خشمگین شدن عصبانی شدن